آمدم به مناسبت روز دختر، بنویسم «روز دختران مبارک!» ولی احساس کردم که دختر روز نمیخواهد! تبریک هم نمی خواهد! به جای آنکه با همان ذهنیت قدیمی به آنان تبریک بگوییم، کمی متفاوت عمل کنیم.
سقف های شیشه ای را برداریم.
به دختران اعتماد کنیم و آنان را به تجربه های بزرگ دعوت کنیم
و بگذاریم از حلقه بسته تجربه های کوچک، قابلیت رشد نایافته و دوباره تجربه های کوچک رهایی پیدا کنیم.
البته سقف های شیشه ای اول باید در ذهن من و شما برداشته شود.
به جای آنکه دایره ناموس را خواهر، مادر و همسر خود تعریف کنیم،
بپذیریم که همه ناموس ما هستند.
به همه دختران، مادران و همسران به دیده احترام نگاه کنیم.
همچنین لازمست که منظورمان از ناموس را هم درست تعریف کنیم که ناخودآگاه قفس و محدودیت نشویم.
برای شان جُک نسازیم.
با این جُک های سیاه، اعتماد به نفسی که کم کم دارد در نهاد دختران این سرزمین پا می گیرد را لگدمال نکنیم.
بگذاریم زنان و دختران در طراحی سازمان، شهر و کشور نقش بیشتری داشته باشند.
شهرهای ما مردانه و بی روح ساخته شده است.
اگر می گذاشتیم نگاه لطیف آنان مجال بروز می یافت شاید از این زندگی ماشینی امروز همه ما کلافه نمی شدیم.
آنان نکاتی را می بینند که ما نسبت به آن ها کور هستیم.
در انتها تاکید می کنم که ما مردان لازم نیست کاری بکنیم.
این دختران و زنانی که من می شناسم هم توانمندی و هم جسارت این را دارند که جایگاه خود را باز بیابند.
تنها کاری که ما باید بکنیم این است که مانع نشویم. ذهنیت مان را عوض کنیم و مرد باشیم.
اگر چنین کنیم، آنگاه می شود به خودمان تبریک بگوییم.
روز دختر را به مردانی تبریک می گویم که با اندیشه ای باز و همراه با اعتماد موانع فعال شدن نیمی از جامعه ما را برطرف می کنند.